۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

بامیان، سفرنامه و برداشت سفیر نروژ از این ولایت - برگردان و ترجمه از زبان نروژی به دری، قسمت پایانی





نکته: (در تابستان سال گذشته (1390) بعضی از هیأتها، سازمانها، ادارات داخلی، مسئولین، سفرا و شخصیتها به بامیان دعوت شده بودند، تا در رابطه با وضعیت بامیان برای آنها هم معلوماتی باشد و هم سفری تفریحی، به نظر می آید که خانم سرابی والی بامیان، با ایجاد این دعوتها و ارتباطات قصد توجه و جذب نظرها را به سوی بامیان دارند تا از این موقوف برای بامیان عایداتی حاصل شود، اینگونه کارهای مثبت چه از سوی خانم والی و چه از سوی هر کسی که برای مردم صادقانه خدمت کند، ارزشمند است. امیدوارم کسانی که در ادارات بامیان و هر منطقه ی دیگری از وطن در حال انجام وظیفه هستند، در طرح ها و برنامه های شان، شفاف بوده و همراه با نمایندگان و مردم کارهای خود را برای توسعه ی مردم آن منطقه پیش برده و مردم محل نیز خود بیشتر در جریان قرار و مدارها و تصمیم گیری ها باشند. فقط این تذکر نکته یی برای مردم عزیزم بوده تا در پیرامون خود بیشتر هوشیار و مواظب باشند، فرصتها را از دست ندهند و خود مستقیماً با دنیای اطراف شان در ارتباط سازنده شده و باعث شکوفایی جامعه شوند. در ذیل ترجمه ی برداشتهای سفر تابستان سال گذشته ی سفیر نروژ، آقای " توره هات رِم " به بامیان را برای هموطنان خود و به خصوص مردم هزاره و مردم زادگاهم، بامیان تقدیم می کنم)



آقای توره هات رِم، سفیر نروژ در افغانستان - عکس از سایت خود ایشان



امروزه ما می‌توانیم اطراف بامیان را به خوبی در نظر بگیریم، زمانی که جاده ی ابریشم مهم‌ترین خط تجارتی بین شرق و غرب بود، بامیان مرکز اصلی این ارتباطها بوده است. در زمان امپراطوری ها، پادشاهان، سلسله های حکمرانی و حکومتها، بامیان محل عبور کاروانهای بوده که از اروپا، آسیای میانه، چین و آسیای جنوبی در رفت و آمد بودند.
حبیبه سرابی والی این ولایت است. او زنی کاردان و سیاستمداری خوش برخورد است که مدت شش سال در پست ولایت نشسته است. تعدادی از همکاران نزدیک خانم سرابی و نمایندگان عالی جامعه بین اللملی برای صرف غذای چاشت در خدمت ایشان دعوت شدیم. او مشهور به شخصی عاری از فساد و سیاستمداری فعال است. من از او سؤال کردم که چه چیزی موجب امنیت خوب در بامیان نسبت به دیگر ولایات است؟ او جواب داد که طالبان (و تفکرشان) هرگز نمی‌توانند در میان مردم هزاره جای پایی داشته باشند. مردم هزاره با حرکت رو به جلو، رویکردی متضاد نسبت سیاست طالبانی داشته و خاطراتِ ناگوار و تلخ از طرز رفتار وحشیانه ی طالبان دارند. مردم هزاره متحمل صدها سال قتل عام، تبعیض، ظلم و ستم بوده اند.
خانم سرابی ادامه داد که ما هزاره ها از تاریخ و اشتباهات گذشته، آموخته ایم.
آینده این کشور بستگی به توسعه ی یک دولت مدرن و دموکراتیک دارد که در برگیرنده توسعه اجتماعی و اقتصادی بوده و به اقلیتها حمایت لازم را بدهد.

طالبان می‌خواهند به عهد قدیم برگردند، به یک جهانی که همه ی شرایط جامعه تحت تسلط دین باشد. ولی ما نمی‌خواهیم که اینگونه باشد.
سرابی در ادامه صحبتهای شان گفتند که مردم هزاره از موقعیتها و فرصتهایی که از سال 2003 میلادی دولت جدید و قاونون اساسی به آنها داده، با هوشیاری استفاده می کنند. مردم هزاره و به خصوص هزاره هایی که در کابل و شهرهای کلان زندگی می کنند، به سوی مکاتب و دانشگاه‌ها سرازیر شده اند، چرا که آن‌ها می‌ترسند و نگرانند از اینکه این روزنه ی (فرصت تحصیل) فعلی، روزی در آینده بر آن‌ها(از سوی فاشیستها) بسته خواهد شد.
امروزه دانشجویان زیاد هزاره در دانشگاه کابل قویاً معلوم است و دختران هزاره ی بی شماری نسبت به دیگر اقوام افغانستان، به دانشگاه‌ها می روند. محرومیت و به حاشیه رانده شدن بر سرنوشت مشترک تاریخی ما، سبب انسجام داخلی ما شده، که اکنون قدرت ما محسوب می شود. ما سختکوش بوده و در همیاری و در کمک به یکدیگر دریغ نمی کنیم.
بامیان همچنان یک ولایت محروم و دور افتاده است، زیر ساختها ضعیف است و فرصتهای شغلی کم بوده و زراعت کم ثمر کم و بیش جریان دارد. موقعیت کوهستانی و آب و هوای سرد، موجب شده تنها در بعضی دره های باریک و هموار، فقط بعضی محصولات به بار بنشیند که بخش عمده مواد غذایی کم و بیش از این طریق دریافت می شود.
من از والی سرابی پرسیدم که احساس شان در مورد توسعه بامیان چطور است؟ والی جواب دادند که به دلیل تبعیض طولانی مدت، غفلت و ارتباطات خراب با مقامات دولت مرکزی، وضعیت بامیان نسبت به حال ده سال پیش و نسبت به دیگر ولایات بدتر بود. سیستم آموزش و پرورش قدیمی و با کمبودات مختلف مواجه بود و سرکهای اتصالی کمی وجود داشت. ما در طی این سالهای اخیر در بخش اعمار 320 مکتب کار کردیم و همچنین در بخش پروژه های کلان اعمار سرکهای اصلی در حال کار هستیم. توسعه و ترقی زمان خواهد برد، ولی ولایت پتانسیل زیادی در استخراج مواد معدنی و تمرکز بر توریزم و جهانگردی دارد.
در راه بازگشت به سوی کابل، از داخل طیاره بر فراز کوه‌های بابا می نگریستم. در میان کوه‌های مرتفع و دره های باریک، تا وقتی که هوای مساعد اجازه دهد، مردمانی سختکوش و پر تلاش برای زراعت بر روی آن زمینها، در تلاش هستند.
اگر بخواهم بگویم که چه کسی “مردمان زحمتکش نجیب” است، به نظرم که این مردمان سزاوار این لقب هستند.
با وجود شورشها (از سوی طالبان)، هزاره ها این مردم بایکوت شده، خود را در جایگاه پیشگامی در مدرن شدن و حرکت رو به جلو در افغانستان سوق می دهند. تاریخ دشوار هزاره ها تبدیل به (کسب نمودن) مزیتها شده است. آنها همزمان با تطبیق دادن شان با تغییرات اجتماعی جدید، مجموعاً توانایی کسب می‌کنند تا زمانی که این توانایی شان به کار آید.



پایان

۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

بامیان، سفرنامه و برداشت سفیر نروژ از این ولایت - برگردان و ترجمه از زبان نروژی به دری، قسمت اول


نکته: (در تابستان سال گذشته (1390) بعضی از هیأتها، سازمانها، ادارات داخلی، مسئولین، سفرا و شخصیتها به بامیان دعوت شده بودند، تا در رابطه با وضعیت بامیان برای آنها هم معلوماتی باشد و هم سفری تفریحی، به نظر می آید که خانم سرابی والی بامیان، با ایجاد این دعوتها و ارتباطات قصد توجه و جذب نظرها را به سوی بامیان دارند تا از این موقوف برای بامیان عایداتی حاصل شود، اینگونه کارهای مثبت چه از سوی خانم والی و چه از سوی هر کسی که برای مردم صادقانه خدمت کند، ارزشمند است. امیدوارم کسانی که در ادارات بامیان و هر منطقه ی دیگری از وطن در حال انجام وظیفه هستند، در طرح ها و برنامه های شان، شفاف بوده و همراه با نمایندگان و مردم کارهای خود را برای توسعه ی مردم آن منطقه پیش برده و مردم محل نیز خود بیشتر در جریان قرار و مدارها و تصمیم گیری ها باشند. فقط این تذکر نکته یی برای مردم عزیزم بوده تا در پیرامون خود بیشتر هوشیار و مواظب باشند، فرصتها را از دست ندهند و خود مستقیماً با دنیای اطراف شان در ارتباط سازنده شده و باعث شکوفایی جامعه شوند. در ذیل ترجمه ی برداشتهای سفر تابستان سال گذشته ی سفیر نروژ، آقای " توره هات رِم " به بامیان را برای هموطنان خود و به خصوص مردم هزاره و مردم زادگاهم، بامیان تقدیم می کنم)


آقای توره هات رِم، سفیر نروژ در افغانستان - عکس از سایت خود ایشان

" بامیان، بلندی های مرتفع افغانستان "

ما مشتاق و منتظر سفر به بامیان بودیم، سفر به بلندی های مرتفع افغانستان. به محض نزدیک شدن به شهر بامیان حتی از بلندای آسمان و از زیر بالهای طیاره می توانستیم صدها مغاره و سومعه هایی را ببینیم که عمود بر صخره ها به طول چند کیلو متر در برابراین شهر زیبا و تاریخی کنده کاری شده اند. در بین قرن دوم الی نهم بعد از میلاد، بامیان یکی از مکانهای مهم فرهنگی/ بودایی بوده و در این دوره هزاران راهب در این سومعه ها عبادت می‌کرده اند.
وقتی طیاره در میدان هوایی بامیان فرود می آمد، ما توانستیم بقایای وحشیگری و بربریت طالبان را(بهتر) ببینیم که چطور دو مجسمه ی بودای کنده کاری شده در سخره را منفجر کرده بودند. یکی از این مجسمه ها به ارتفاع 53 متر و تا قبل از تخریب طالبان از مشهورترین و بزرگترین مجسمه های ایستاده ی بودا در جهان بود. صدها سال قبل از کشف تکنیک نقاشی رنگ و روغن در غرب، بقایای اولین نقاشی های رنگ و روغن جهان را می توان در میان این سومعه ها و رواقها و در دل این صخره ها یافت.
عده ی از مردم بامیان که به خاطر ترس از طالبان در آنزمان خود را در این غارها و سومعه ها پنهان کرده بودند، کوزه هایی حاوی هزاران قطعه و باقی‌مانده دستنوشته های خطی کهن بودایی را یافتند، که هم‌ اکنون این نسخه های خطی کهن بودایی در مجموعه فرهنگی و هنری مشهور ” شواُی ین ” در نروژ نگهداری می شوند.
(این نسخه های خطی در زمان جنگ و حمله طالبان، برای محافظت و نگهداری به این موزه منتقل شده‌اند)
شهر بامیان 2800 متر بالاتر از سطح دریا در یک چشم انداز زیبای کوهستانی واقع شده که ارتفاع یکی از کوه‌ها تا نزدیک به 7000 متر بالاتر از سطح دریا می رسد. بیشترین قسمت ولایت بامیان از کوه‌ها تشکیل شده و زمینهای قابل کشت (فقط) در میان دره های تنگ بین کوه‌ها می باشد.
بامیان شبیه مکانهای که من قبلاً دیده بودم، نیست. در بعضی ساحات شهر و اطراف آن مناظر سحرآمیز و جادویی را می توان یافت. آب و هوای خشک به کوه‌ها یک شکل عریان داده است. پوشش ابرها در سطوح پایین و ارتفاعات کلان، موجب به وجود آمدن یک روشنایی و نورِ خاص شده است.
ما به سوی دریاچه های شگفت انگیز بند امیر حرکت کردیم که در 75 کیلومتری شهر بامیان قرار دارند. شش دریاچه ی عمیق و زیبا، یکی بعد از دیگری در کوه‌های هندوکش و در ارتفاع 3000 متر از سطح دریا قرار گرفته اند. فرایندهای شیمیایی خاک و آبِ غنی از دی اکسیدکربن، یک رنگ آبی منحصر به فرد ایجاد نموده است. در سالهایی (بین 1960-1980) که افغانستان در آرامش بود، جهانگردان از سراسر جهان به بامیان و بند امیر سرازیر می شدند.


ادامه دارد...